ابوالفضل خان

فارسی هشتم. درس 5 فارسی هشتم

سلام موضوع درباره شهر زیبای من از گوگل نباشه

جواب ها

Yasamin .......

فارسی هشتم

شهر من جایی ست مثل شهر های دیگر، ساختمان های بلند با آسمانی پر از دود، غبار و آلودگی و مردمی که کم تر لبخند بر لب دارند. هر روز که چشم باز می کنم در شهر من ساختمان های کوچک جای خود با ساختمان های بلند و عمودی عوض می کنند و باغ ها و درخت های اطراف هر روز کم تر و کم تر می شوند. در شهرم روز ها به جای دیدن آسمان آبی و پاک تنها دود می بینم که مجال نفس کشیدن را از آدمی می گیرد و کوه ها و ابر هایی که برای مجازات مان پشت این غبار ها پنهان می شوند و شب ها دیگر ستاره ای سوسو نمی زند و نور خود را بر جایی می تاباند که مردم مهربان تری دارد. صبح های زود مردم شهر من از خواب بیدار می شوند و با عجله و بدون توجه به اطراف شان به سر کار می روند و در پایان هر روز دوباره همان طور به خانه برمی گردند، آن ها آن قدر عجله دارند که اطراف شان را نمی بینند و لحظه های لذت بخش زندگی را از دست می دهند. در شهر من تنها آسمان سخاوتمند است، او که گاهی چهره می گشاید و به بارانی پر طراوت مهمان مان می کند و ابر هایش با صدا هایی عجیب دور هم جمع می شوند و آن چنان شروع به باریدن می کنند که تمام آن آلودگی ها را می شویند و تمیز می کنند. آن وقت شهر من دیدنی می شود، درخت هایش تازه می شوند، خیابان ها، کوچه ها، خانه ها تازه می شوند و همه چیز رنگ دیگری به خود می گیرد. پس از باران کوه های استوار اطراف شهر را می بینی که پا برجا ایستاده اند و ابر های سپیدی که در آسمان آبی حرکت می کنند و شب هنگام ستاره های درخشان پدیدار می شوند. آروز می کردم شهرم همیشه این چنین بود اما افسوس که نیست و این منظره ی زیبا تنها مدت کوتاهی دوام دارد و بعد، آن همه پاکی دوباره جای خود را به دود و غبار می دهد. بیا تاج بده

سوالات مشابه درس 5 فارسی هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام